چند ماه پیش به دلیل افسردگی شدید که رفتیم دکتر قرص هایی که داد فقط رو افسردگی اثر کرد؛ اما نمیدونم دکتر از کجا فهمیده که دوباره قرص ها رو تجویز کرده و متوجه شدم بخاطر عصبانیت شدید و خشم کنترل نشدنی که دارم تجویز کرده، تا الان دو موقعیت پیش اومده که عصبانی نشدم و نمی تونم بگم که کنترل کردم ولی عصبانی نشدم:
داشتم تو کوچه میرفتم که یه دختربچه اومد از این کاغذهای تیبلیغاتی گرفت جلوم، منم گفتم ناراحت نشه و برگه رو ازش گرفتم، چند متر جلو یه پسره بود همینجوری، ولی تا اومدم برگه رو بگیرم یهو برگه رو ول کرد افتاد رو زمین و هرهر به من خندیدند، منم با آرامش برگه رو از زمین برداشتم و به راهم ادامه دادم.
مورد دوم همین چند دقیقه قبل نوشتن این پست بود که مادرم گفت: که اون قرصی که خریدی چی بود تا انداختم سر دردم خوب شد :| ، منم رو قرصام خیلی حساسم (قرصه هم قرص سرماخوردگی قوی بود) ولی چندتا جمله با ارامش گفتم و عصبانی هم نشدم.
خیلی جالبه برام. ^_^

ولی حقیقتو که میبینم درون هر انسانی یه خوی وحشی گری و حیوانی وجود داره که میتونه ویرانگرتر از هر اسلحه کشتار جمعه باشه.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرید و فروش عمده انواع قطعات آسانسور در قیمت ارزان روز کارخانه رمان باز جوان Yamaris دانلود فیلم و سریال _ my series مسجد امام حسین (ع)سده لنجان فانوس خیال مشاور برتر افکار نوین شهدای عزیز ایران