من بعد از اومدن به مدرسه عادی (دولتی) یه زندگی عادی و لذت بخش رو شروع کردم البته به جز قسمت سرماخوردگی و. شبا دیگه خوابم میبره، صبح نماز راحت بیدار میشم؛ روزا یک ساعت میخوابم تقریبا سه ساعت درس می خونم روزی (میدونم واسه کنکور کمه ولی قدم به قدم و آهسته هنوز خیلی وقت هست) شب باشگاه میرم، سعی هم میکنم مطالعه آزاد رو همیشه داشته باشم.
از این زندگی راحت یه مسئله‌ای منو آزار میده و اون نیاز داشتن به پول و داشتن مشکل مالی در خانواده است. متاسفانه، که امیدوارم با صبر و تحمل و کمک خدا حل بشه.
و اما بعد؛ من دعوای پسرها از اول دبستان تا همین دوازدهم رو میتونم بپذیرم ولی دعوای دخترها جلوی مدرسه شون (که از شانس گند من مسیر من از اونجا ردمیشه) رو نمی تونم بپذیرم؛ دختری گفتن پسری گفتن، دعواا!؟
یادمه آخرین دعوا با آمبولانس اومدن از مدرسه جمعم کردند التبه مقصر طرف بود ولی تا چند روز به فنا رفته بودم.
از اون به بعد دیگه تقریبا دعوا نکردم.
التماس دعا.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بیمه دولتی روستاییان و عشایران فراشبند قیمت قفل دیجیتال سرور HP دارالترجمه رسمی - ارزان ترین دارالترجمه رسمی در سعادت آباد آقای وبلاگ مظاهر نصیری Becky